اینکه دیشب از انگیزه و شادی سرشار بودم و حتی میخواستم یه پست خاص بنویسم اما اتفاق امروز صبح،، روحمو به خواب برده، درست مثل وقتی پاهامون خواب میرند،، خود زندگیه،، نه ؟؟ تقابل شادی و غم . 

 به هرحال حالا، در این لحظه،، چیزی جز غم ندارم که باهاش بنویسم . دارم به احساس این لحظه م نگاه میکنم. تبدیل احساسات به کلمه، نقاشی و هنر واسم جنون آمیزترین کار دنیاست . میشینم، بی فکر، بی تصمیم، بی طراحی و برنامه ریزی، با صداها و تصویرهای همون لحظه،، بی کنترل و تقلا،، درونم رو مینویسم یا میکشم و با اونچه میاد یکی میشم . امتحانش کنید،، بی نظیره . با احساستون همراه با یه موزیک، شمع و عود،، بی هیچ پیش بینی و فکرو پیش داوری،، نقاشی کنید، بنویسید،، آشپزی کنید،، مادری کنید، گربه تونو بغل کنید،، آسمونو نگاه خالی نه، درک کنید. چیزهای کوچیک هنری بسازید یا هرکاری که عاشقشید. بعد به این تبدیل احساس به واقعیت،، نگاه کنید. در مسیرش سرشار از شوق میشید،، ضربان قلبتون ببشترو بیشتر میشه،، داغ میشید،، داغی میاد به گونه هاتون و صورتیش میکنه،، و نگم از حال دلتون که گفتنی نیستو باید حسش کنید.‌ خشم، غم، دلتنگی، شادی، آرامش، درد، رنج، تعجب و هرچیز بعد از پذیرشش، ابزاریه برای ساختن . تو این مسیر،، روحمون هم ساخته میشه . بیشتر عاشق خودمون میشیم، عاشق خودمون و حس هامون . چون همشون میتونن شگفتی به بار بیارن . حتی نفرت ها !!

 خونه بهم ریخته ست. آشپزخانه بهم ریخته ست . خودم بهم ریخته م . برنامه های قشنگ دیشبم روی کاغذ دارن بهم نگاه میکنن و حس همدردیشون رو میشنوم که میگن، بیخیال ما،، خودتو بچسب. 

 غمم رو میبینم و آرومم. غمم رو میبینم و شاکرم. غمم رو میبینم و میخوام امروز فقط بنویسم، نقاشی کنم، بخونم و حس کنم . اگر تو احساسات مختلفمون، فقط دنبال دیدن، حس کردن، صلح و خلق باشیم،، انگار سخت ترین لحظاتم، لذت بخش میشن و تو،  توشون کشف میشی و کشف میکنی بدون اینکه بخوای .‌ و شگفتی ها، اعجاز و آگاهی ها همه زمانی رخ میدن که تو بدون اینکه نتیجه ای رو بخوای، فقط بری بری و بری . 

 البته که رفتن هر زمانی یه شکلی داره شکل خودتون رو با هرچه بیشتر شناختن خودتون پیدا کنید و اون وقته که هیچچچ رنجی دیگه، اونقدری که تصور میشه، نمی شکندتون . 

من الان خودمو تو یه موسیقی غرق میکنم و پناه میبرم به مداد رنگی هام،، نمیدونم چی قراره از انگشتهام بریزه اما میدونم تصویری که با یک غم پذیرفته شده، کشیده بشه،، حتما پر از جنونو دیوانگی و اعجازه . شمام الان با هر حسی که دارید،، تبدیل رو آغاز کنید . پا به دنیای اسرار آمیز آلیس درونتون بذارید درونتون تنها پناهگاه شماست،، ببینیدش.

 

 

 

   مرگ، واژه ی آشناییست که هربار از راه میرسد،، غریبه است و ما،، که فکر میکردیم،، اگر فلان شود،، می میریم،، همچنان زنده ایم . عجب زوری دارد زندگی !!! 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها