همیشه در حال فکر کردن بودمهمیشه در حال کنکاشهمیشه در حال تغییر دادن خودم یا حتی دیگرانهمیشه در حال تلاش بودم،تلاشهای فرسایشی بی نتیجهدر حال کنترل اطراف،برنامه ریزیش اونجور که خودم می خوام و نقشه کشی برای هر چیزم
روزهام گاهی سخت می گذشتن و شبهام ناآروم
و حالا خوب که فکر میکنم،،عجب موجود کسل کننده ای بودم حتی لازم نیست خوب فکر کنم،کسل کننده بودم و تمام.
به نظرم مدام دنبال آرامش بودن مساویه با پریشانیمدام در پی تغییر بودن،ثابت موندنهبه نظرم مدام جنگیدن،،شکست های پی در پی از اون چیزی هست که میخوای زمینش بزنی
حالا بیشتر دنبال پذیرش هستمو میبینم این نگاه کردنها،،جدال رو از من دور کردهوقتی دیگه نخواستم اثبات یا انکار کنم،رهایی و سبکی روحمو در بر گرفتهوقتی دیگه دنبال مخفی کردن عیبهام نبودم،،و فقط نشون دادن حسنهام،، شکوفا شدم در خودمبیشتر خودم رو شناختم و بیشتر از اسارت نظر دیگران درباره ی خودم نجات پیدا کردمحالا لذت میبرم و شادترم
به نظرم تبدیل خیلی با شکوه تر از تغییر هستشاید خیلی موارد هیچ وقت تغییر نکننمثل خشم هاعیبهاغم هادلتنگی ها و سوگهامون.ممکنه مواردی رو نتونیم تا ابد فراموش کنیم مثل: آسیب هاتحقیرشدنهافراموش شدگیهابدرفتاریهایی که باهامون شدهاما چیزی که قطعن میتونیم انجامش بدیم،،تبدیل همه ی اینها به چیزی با شکوههما بهترین درمانگر خودمون میشیم اگر زجرو دردی رو که متحمل شدیم،بشناسیم،درسش رو بگیریمباشکوه برای هرکس معنای خودش رو داره و برای من به معنای خلق یک شعر یا نوشته،،تابلوی نقاشی،،خوراکی رنگین و التیام روح دیگریست به نظرم یک جایی باید نقطه بذاریم ته جدالها و تغییر دادنها.و آغاز کنیم پذیرشها و تبدیل کردنهارو.اینجوری آرامشی که مدام واسه تصاحبش میجنگیم،،بی سرو صدا،،ساکن خونه ی  روانمون میشه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها