باز من بی تصمیم قبلی به سمت وبلاگم یورش آوردم اما این بار میدونم چی میخوام بگمو اگر این حرفهای امروزم که منو به وجد آوردن و آدم دیگه ای کردنم،،حتی بتونه یک نفر رو کمی بلرزونه،من به هدفی که امروز از نوشتن دارم،رسیدم.
من از عید تا حالا یک سری حس های تکراری، اتفاقات تکراری رو تجربه کردمکه اگرچه در ظاهر متفاوتن اما در نفس به هم شبیهن.
و باز امروز میبینم تصمیمات و انتخابهای شرطیمون،،تکرارهاتقریبن همه ی زنگیمون رو فرا گرفتنو تا اونچه باید رو ازشون نگیریم،،رخ خواهند دادحتی ماه هاسالها و یا تا آخر عمرخوب که بررسی میکنم،از وقتی به تکراریهای زندگیم توجه کردم مثل واکنشهای همیشگیم،اتفاقاتی که هراز چندی می افته و حس هایی که مکرر با یک فاصله ی زمانی به سراغم میان.می بینم هیچ چیز مثل دیدن و شنیدن این تکرارها، زندگیمون رو عوض نمیکنه.واژه ی زیبای آگاهی_آگاه شدنچی از تو زیباتره . 
تازگی ها خیلی مراقب تکراریهام،،هم اعمال وافکارو.تکراری و شرطی شده مهم اتفاقات تکرار شونده ی زندگیمگاهی به خودم میام،می بینم باز دارم فلان مزخرف رو تکرار میکنم.سریع جلوی خودم و روانم  رو میگیرم،ایست میدم و آگاه میشم به اون لحظه و خودمو وجودم و متفاوت از قبل یا عمل میکنم یا متفاوت از قبل نگاهو بررسی.همیشه پیروز نیستم اما اون جاهایی که اجازه ندادم تکرار رخ بده،نتایج شگفت انگیزی گرفتم از جمله اینکه،هیچ چیز یا کسی اونقدر قوی نیست که بتونه منو بلرزونه مگر اینکه من اجازه بدم و اسیرش بشمو از دست دادن آزادی یعنی آغاز تهاجم افکارو احساسات مخرب. 
به نظرم قسمت اعظم دردها،رنجهای ماندگار،خودخوریها،و سعی در اثبات داشتنهامون و. از اون نقطه ای نشأت میگیره که بخواهیم بزرگ بودنمون رو حفظ و اثبات کنیمو چقدر وقتی این رو رها میکنیم،آزادتریمتو لحظه تریمو حتی بزرگتریم! و حس وجودی ابهت را تجربه می کنیممن فکر میکنم تنها زمانی بزرگیم، که حفظ بزرگیمان با چنگ و دندان را رها کنیمدر کنار این بزرگی،،آزاد هم میشویم و پر از درک و عشقنه فقط یک بزرگ توخالی
این رو به خصوص از عید تا حالا بارها تجربه کردم،و وقتی داشتم خودخوری میکردم،یا از حال دور میشدم،جملات شگفت انگیزی از کارلوس کاستاندای بی نظیر در ذهنم زنگ خوردن و منو در عرض چند ثانیه از این رو به اون رو کردن : (( بیشتر انرژی ما صرف حفظ اهمیتمان می شود،اگر می توانستیم بخشی از آن اهمیت را از دست بدهیم،دو چیز خارق العاده برایمان پیش می آمد،یکی اینکه نیرویمان را از کوشش برای حفظ آرمان توهمی عظمت خود،رها میکردیم.دوم اینکه نیروی کافی را در اختیار خود می گذاشتیم تا ذره ای از عظمت راستین کائنات را لمس کنیم))
این جملات از جادویی ترین جمله هاییه که من خوندم.من رو در عرض چند ثانیه از چیزی که میتونه چند روز شاید درگیرم کنه،آزاد میکنهدنیا رو واسم سفید،پرنور،و اعجاب انگیز،،و خودم رو سرشار از آزادی،رهایی،سبکی و بی عملی میکنهبی عملی راه گشای انرژی بخشانگار روح جدیدی در من زاده میشه و شکرو.شکروو.شکر بر من روانهگویا در عظمت  کائنات بیکران چون نقطه ای به پرواز در میاماین جمله برای من پر از سحرو جادوئه.بکرو نابه و هربار دریچه ی جدیدی رو بر من باز میکنه
و حالا این روزها هرجا پا میذارم،کارلوس کاستاندا یه جوری سرراهم سبز میشه،،از کافه ای که تصادفی واردش میشم و روی تنها میز خالیشون،کتاب (حقیقتی دیگر) کارلوس کاستانداییه که خب خیلی شناخته نشده,,تااا لحظاتمو خوابهامو رؤیاهامو افکارم.مدام هست و مدام نجاتم میده.چند ماه پیش کتابی به اسم هنرخواب بینی ازش دانلود کردم،عاشق اسم کتابش شده بودم ولی نخوندمو فراموش شد
و حالا که بخش زیادی از حفظ عظمتم را از دست داده ام،قلبم میگوید: وقت تو رسیده کارلوس کاستاندای سحرانگیز





معجزهجادوتنها عصای موسی،گلستان ابراهیم،نهنگ یونس و زلیخای یوسف نیست.می تواند چون قرآن محمد،،کتابی باشد و یا حتی جمله ای.که بتواند روحتان را با سرعت نور طی کند و در اوج معلقتان نگه دارد،،جایی درست نزدیک خدا یا خودی که با آن متولد شده اید.!!  
                                                                                                                                                                                                                   سایه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها